سرمه ای پوش. که جامۀ سرمه ای پوشد. سیاه پوش: فلک را کرد کحلی پوش پروین موصل کرد نیلوفر به نسرین. نظامی. حلقه داران چرخ کحلی پوش در ره بند گیش حلقه بگوش. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 8)
سرمه ای پوش. که جامۀ سرمه ای پوشد. سیاه پوش: فلک را کرد کحلی پوش پروین موصل کرد نیلوفر به نسرین. نظامی. حلقه داران چرخ کحلی پوش در ره بند گیش حلقه بگوش. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 8)
نام چمنی است نزدیک به بجنورد، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 178)، چمنی بزرگ و وسیع در کثرت آب و علف مثل است، از سمتی به گرگان و از سمتی به جاجرم و از جانبی به نردین و از طرف دیگر به فرنگ فارسیان محدود است، کوهستانی است، و چشمه های خوشگوار دارد، در این چمن دو رود خانه عظیم روان است، که از دربندی که به دربند گرگان معروف است، به صحرای کوکلان و گرگان میرود، و پنجاه هزار سوار را ممکن است که در تابستان مدتها در آن چمن اییلامشی نمایند، گویند ییلاق کیکاووس بوده، و بتغییرازمنه و السنه بکالپوش شهرت نموده، (از آنندراج)
نام چمنی است نزدیک به بجنورد، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 178)، چمنی بزرگ و وسیع در کثرت آب و علف مثل است، از سمتی به گرگان و از سمتی به جاجرم و از جانبی به نردین و از طرف دیگر به فرنگ فارسیان محدود است، کوهستانی است، و چشمه های خوشگوار دارد، در این چمن دو رود خانه عظیم روان است، که از دربندی که به دربند گرگان معروف است، به صحرای کوکلان و گرگان میرود، و پنجاه هزار سوار را ممکن است که در تابستان مدتها در آن چمن اییلامشی نمایند، گویند ییلاق کیکاووس بوده، و بتغییرازمنه و السنه بکالپوش شهرت نموده، (از آنندراج)
پوشندۀ کون، آنچه کون را پوشد، ساغری پوش، کفل پوش، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گه خیش با گلاله به سر درکشد فسار وز کوردین کند جل و کون پوش هفت رنگ، سوزنی (یادداشت ایضاً)
پوشندۀ کون، آنچه کون را پوشد، ساغری پوش، کفل پوش، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گه خیش با گلاله به سر درکشد فسار وز کوردین کند جل و کون پوش هفت رنگ، سوزنی (یادداشت ایضاً)
کفل پوش و آن نوعی از پوشش باشد که زردوزی کنند و بر پشت اسب اندازند و آن را به ترکی اورتک خوانند. (از برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
کفل پوش و آن نوعی از پوشش باشد که زردوزی کنند و بر پشت اسب اندازند و آن را به ترکی اورتک خوانند. (از برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)